رنگین کمون منتظر بودمنتظر یه نشونه

منتظر نشونه هایی که بهش بگن همه چیز همون طوریه که باید باشه

رنگین کمون میخواست که نشونه هایی باشن که بهش بگن کیه ؛

بهش بگن که هنوز یه چیزایی هست که بشه بهش امید بست.

 

کسایی هستن که دوستت داشته باشن

هنوز همه چیز اونقدرا هم رو دور تکرار نیفتاده

اون هنوز منتظر نشونه ها بود و هنوز فکر می کرد برای این کار دیر نیست

 

رنگین کمون منتظرش بودمنتظرش بود تا بیاد

حداقل قبل بارون

حداقل قبل از این که مجبور بشه بره

 

 

اون هنوز منتظرش بود!!

 

 

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها